مسافرت18 اردیبهشت وآبگرم لاویج
سلام قند ونباتم عروسک ناز و دوست داشتنی من امروز هم اومدم تا یه خاطره دیگه رو ثبتش کنم پنجشنبه شب ساعت 11شب رفتیم ساری شما هم اردکت رو همراهت آوردی تا بذاریمش اونجا بمونه وبزرگ بشه تو راه لالا کرده بودی وقتی نزدیک ساری شدیم بیدار شدی به اردکت گفتی سرم رفت چقدر مگ مگ میکنی از دست تو نتونستم بخوابم من وبابایی هم از حرفت خندمون گرفت بابا بهت گفت از پنجره پرتش کن پایین گفتی نه خدایی نکرده میمیره(قربون اون زبون شیرینت برم) ساعت 3صبح رسیدیم بابا با دوستاش قرار ماهیگیری داشت وقتی ما رو رسوند رفت بندر امیر اباد جمعه مریم اونجا بود شما ومریم کلی آتیش سوزوندیدو حسابی بازی کردید البته گاهی اوقات هم همدیگر ر...
نویسنده :
مامان طاها
0:37